gunدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلحه، تفنگ، توپ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، تیر اندازی کردن
جلعدلغتنامه دهخداجلعد. [ ج َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است ببلاد قیس . (منتهی الارب ). || نام موضعی است و جریر در بعضی از اشعار خود از آن یاد کند. (از معجم البلدان ).
جلعدلغتنامه دهخداجلعد. [ ج َ ع َ ] (ع ص ) خر کوتاه . || زن کلانسال . (منتهی الارب ). || درشت و استوار: ناقه جلعد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
جلعدةلغتنامه دهخداجلعدة. [ ج َ ع َ دَ ] (ع مص ) دراز افکندن . || تیز گریختن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).