لعمظلغتنامه دهخدالعمظ. [ ل َ م َ ] (ع ص ) آزمند و آرزومند گوشت . لعموظ. لُعموظة. (منتهی الارب ). ج ، لعامظة، لعامیظ.
لعمظةلغتنامه دهخدالعمظة. [ ل َ م َ ظَ ] (ع مص ) گوشت به دندان برکندن از استخوان . لعماظ. (منتهی الارب ).
لماظةلغتنامه دهخدالماظة. [ ل َ ظَ ](ع اِ) آنچه ماند از طعام در گوشه های دهان . (منتهی الارب ). آنچه در دهن بماند از طعام . (مهذب الاسماء).
لماظلغتنامه دهخدالماظ. [ ل َ ] (ع اِ) چیزی اندک . یقال : ما له لماظٌ؛ ای شی ٔ یذوقه و شربه لماظاً؛ ای اندک اندک به نوک زبان چشید آنرا. (منتهی الارب ). یقال : ماذاق لماجاً و لا ل