لعانلغتنامه دهخدالعان . [ ل َع ْ عا ] (ع ص ) بسیار نفرین و لعنت کننده . (منتخب اللغات ). نفرین کننده . (مهذب الاسماء): لایکون المؤمن طعاناً و لا لعانا. (از دزی ).
لعانلغتنامه دهخدالعان . [ ل ِ ] (ع اِمص ) راندگی . اسم است . لعانیة. || (مص ) حکم کردن . یقال : لاعن الحاکم بینهما لعاناً؛ اذا حکم . (منتهی الارب ). || یکدیگر را لعنت کردن و نفر
ولعانلغتنامه دهخداولعان . [ وَ ل َ ] (ع مص ) وَلع. سبک و خوار گردیدن . || دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).