groupsدیکشنری انگلیسی به فارسیگروه ها، گروه، غند، دسته، انجمن، جمعیت، جمع شدن، گروه بندی کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن
سفر گروهی علائقویژهtravel for special interest groupsواژههای مصوب فرهنگستانسفری گروهی که انگیزة اصلی آن آموزش یا لذت بردن از فعالیت یا موضوعی خاص است
گروههای خودیارself-help groups, SHGواژههای مصوب فرهنگستانگروههایی متشکل از افرادی با مشکلات مشابه که مرتباً گرد هم میآیند و هدایت آنها را افراد غیرمتخصص بر عهده دارند
خودیابی باکمکassisted recoveryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودیابی که در آن فرد از خدمات درمانی تخصصی بهرهمند میشود یا در گروههای همیاری (mutual aid groups) شرکت میکند متـ . بهبود باکمک