grooveدیکشنری انگلیسی به فارسیشیار، گودی، خط، خیاره، کانال، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن
تَرَکخوردگی شیارgroove cracking, groove cracks, fabric frayingواژههای مصوب فرهنگستانشکاف یا ترک در کف شیارهای رویۀ تایر