شبکه 1gridواژههای مصوب فرهنگستانالکترودی در لامپهای خلأ که عبور الکترونها را از کاتد به آند تنظیم میکند
greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند
نردهدیکشنری فارسی به انگلیسیbanister, bar, enclosure, fence, grid, guardrail, parapet, rail, railing, grille
چارچوبۀ طراحیdrawing gridواژههای مصوب فرهنگستانقاب چوبی یا فلزی به ابعاد یک در یک متر که دارای شبکهبندی ده در ده سانتیمتری است و برای ثبت جزئیات یافتههای متراکم در محل کاوش از آن استفاده میشود