grandدیکشنری انگلیسی به فارسیبزرگ، هزار دلار، عظیم، عالی، مجلل، والا، جدی، مشهور، بسیار عالی با شکوه، با وقار
grantدیکشنری انگلیسی به فارسیاعطا کردن، عطا، کمک هزینه تحصیلی، امتیاز، اهداء، بخشش، اجازه واگذاری رسمی، حقوق بگیر، دادن، عطاء کردن، بخشیدن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن
هذیان خودبزرگبینیdelusion of grandeur, grandiose delusionواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهایی مانند توانایی و دانایی و شأن و وجهه و قدرت و موفقیت و نظایر آن را بهنحو بسیار اغراقآمیز یا بهکذب به خود نسبت دادن
انتگرالوند،انتگرالدهintegrandواژههای مصوب فرهنگستاندر یک انتگرال مفروض، تابعی که از آن انتگرال گرفته شود