لحدلغتنامه دهخدالحد. [ ل َ ] (ع مص ) شکافتن یک کرانه ٔ گور را. (منتهی الارب ). شکافتن یکی کرانه ٔ گور. گور را لحد کردن . (تاج المصادر). || در لحد کردن مرده را. || خمیدن و میل ک
لحدلغتنامه دهخدالحد. [ ل َ / ل ُح ْ / ل َ ح َ ] (ع اِ) شکاف در پهن گور (سُمّی لحداً لانّه فی احد جانبی القبر). ج ، الحاد و لحود. (منتهی الارب ). شکاف کرانه ٔ گور. شکاف به درازا
لحودلغتنامه دهخدالحود. [ ل َ ] (ع ص ) رکیّةٌ لحود؛ چاه مغاک دورتک . || مخالف توسط و اعتدال . (منتهی الارب ).
لحودلغتنامه دهخدالحود. [ ل ُ ] (ع ِ اِ) نانی باشد شبیه قطائف مر اهل یمن را که با شیر خورند. (منتهی الارب ).