لمحهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. لحظه؛ دم؛ زمان کوتاه.۲. [قدیمی] یکبار نگریستن.۳. [قدیمی] باشتاب به چیزی نظر کردن.
لمحهفرهنگ انتشارات معین(لَ حَ یا حِ) [ ع . لمحة ] (اِ.) 1 - زمان کم . 2 - یک بار و با شتاب به چیزی نگاه کردن . ج . لمحات .