لتنبرلغتنامه دهخدالتنبر. [ ل َ تَم ْ ب َ ] (ص مرکب ) لتنبار. لت انبار. لتنبان . لت انبان . مردم شکم پرست و پرخور. (برهان ). بسیارخوار. (صحاح الفرس ). بسیارخواره . (لغت نامه ٔ اسد
جلنبرلغتنامه دهخداجلنبر. [ ج ُ ل ُ ب ُ ] (ص مرکب ) کسی که لباس کهنه ٔ پاره پاره پوشیده . شاید مخفف جل انبار است . (فرهنگ نظام ).
چلنبرلغتنامه دهخداچلنبر. [ چ َ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 10 هزارگزی فادر مرکز بخش گیوی و 10 هزارگزی راه شوسه ٔ هروآبادبه میانه واقع اس
گلنبرلغتنامه دهخداگلنبر. [ گ َ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 9هزارگزی جنوب ورزقان و 5هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل و