لهالغتنامه دهخدالها. [ ل َ ] (ع اِ) لهاة. (منتهی الارب ): فان اللها تفتح باللهی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281).
کلهالغتنامه دهخداکلها. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارنگه است که در بخش کرج شهرستان تهران واقع است و 156 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
لهاکلغتنامه دهخدالهاک . [ ل َهَْ ها ] (اِخ ) نام یکی از برادران پیران ویسه است که پس از جنگ دوازده رخ با برادر دیگر خود فرشیدورد گریخت و گستهم ایشان را تعاقب کرد و به قتل آورد.
لهاووریلغتنامه دهخدالهاووری . [ ل َوو ] (ص نسبی ) منسوب به لهاوور. لاهوری : چه خوش گفتا لهاووری به طوسی که مرگ خر بود سگ را عروسی .نظامی .