لامیلغتنامه دهخدالامی . (اِخ ) چاپ کننده ٔ تاریخ الیاس نصیبینی . (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 47).
لامیلغتنامه دهخدالامی . (اِ) (درز...) از درزهای استخوان جمجمه . درزی است بر پس سر و اندرنبشتن تازیان به حرف دال ماند و اندرحرف یونانیان بشکل لام و طبیبان آن را درز لامی گویند. (
لامیلغتنامه دهخدالامی . (اِ) صمغ درخت هندی است خوشبوی شبیه به بویی مرکب از بوی مُرّ و مصطکی و در رنگ مابین سفیدی و زردی ، در آخر دوم گرم و خشک و مسخن و ملطف و مفتح سدد و رافع بل
لامیلغتنامه دهخدالامی . (اِ) نامی است که در مصر به زوفاء رطب دهند. (ضریر انطاکی در کلمه ٔ زوفا رطب ).
کلامیلغتنامه دهخداکلامی . [ ک َ ] (اِخ ) صاحب مجمع الخواص کلامی را شخصی سلیم شمرده و در بین راه اصفهان به ابرقو با وی آشنا شده و این رباعی را که خود شاعر نوشته به وی داده نقل کرد
کلامیلغتنامه دهخداکلامی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به علم کلام و علم کلام عبارت از معرفت عقاید است به ادله ٔ عقلیه مؤید به نقل . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به کلام شود.- مذهب کلامی
کلامیفرهنگ انتشارات معین(کَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کلام . 2 - متکلم ، کسی که با استدلال به شناخت الهی می پردازد.