لبارلغتنامه دهخدالبار. [ ] (اِ) شیر. اسد (به لغت مردم گیلان ): ابوالحسن کوشیاربن لبان و یروی لبار ولبار بلغة الجیل الاسد. (تتمه ٔ صوان الحکمة ص 83).
جلبارلغتنامه دهخداجلبار. [ ج ُ ل ُب ْ با ] (ع اِ) غلاف شمشیر در نیام کرده . || تیزی شمشیر. (منتهی الارب ).