سفر زیرقیمتtravel offer, getaway dealواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سفر کوتاهمدت بر پایة تخفیفهای راهبردی برای جذب مهمانان
getدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتن، زایش، تولد، رسیدن، زدن، بدست اوردن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، فهمیدن، حاصل کردن، تحصیل کردن، ربودن، تصرف کردن
فراردیکشنری فارسی به انگلیسیdefection, desertion, elusion, elusive, escape, flight, fugitive, getaway, runaway, scamper, slippery, volatile
گریزدیکشنری فارسی به انگلیسیbreakout, desertion, dodge, double, elusion, escape, excursive, flight, getaway, runaway, scamper, shelter