سردهgenusواژههای مصوب فرهنگستانهفتمین رتبۀ اصلی در آرایهشناسی موجودات زنده، پایینتر از تیره و بالاتر از گونه
تجلیدیکشنری فارسی به انگلیسیagony, aura, burst, epitome, genius, manifestation, personification, revelation
تعریف تحلیلیanalytic definition/ analytical definitionواژههای مصوب فرهنگستانتعریفی که در ارائة آن از جنس قریب (genus proximum) و دسـتکم یـک فـصل مـمیز استفاده میشود متـ . تعریف کلاسیک classic definition تعریف ارسطویی Aristoteli
طبقهدیکشنری فارسی به انگلیسیbreed, class, division, estate, genus, layer, order, rating, sort, stripe, walk