انتخابات سراسریgeneral election, regular electionواژههای مصوب فرهنگستانانتخاباتی که بهطور منظم در فواصل زمانی معین در کل کشور برگزار میشود
generalدیکشنری انگلیسی به فارسیعمومی، ژنرال، ارتشبد، مرشد، سر کرده، کلی، عام، همگانی، جامع، معمولی، متداول، همگان، قابل تعمیم