لیفیلغتنامه دهخدالیفی . (اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و اب
لیفیلغتنامه دهخدالیفی . (ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است .- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. (تشریح میرز
مفصل لیفیfibrous jointواژههای مصوب فرهنگستانمفصلی که در آن بافت لیفی استخوانها را به هم وصل میکند و ممکن است حرکت کمی داشته باشد
تألیفیenharmonic 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی یکی از سه تتراکورد دانگهای موجود در موسیقی قدیم یونان که دو فاصلۀ پایین آن تقریباً ربع پرده است
تحلیل همتألیفیco-author analysisواژههای مصوب فرهنگستانتحلیلی که همکاری میان مؤلفان یک مقاله را باتوجهبه ویژگیهای اجتماعی و تعاملات میان رشتههای مختلف بررسی میکند