gasesدیکشنری انگلیسی به فارسیگازها، گاز، بنزین، بخار، گاز معده، خود ستایی، گازدار کردن، با گاز خفه کردن، اتومبیل را بنزین زدن
گازهای آتشفشانیvolcanic gasesواژههای مصوب فرهنگستانگازهایی که در هنگام فوران آتشفشان از آن خارج میشوند
گازهای گلخانهایgreenhouse gasesواژههای مصوب فرهنگستانگازهایی که مانع از عبور تشعشعات زمین به فضا میشوند
نظریۀ جنبشی گازهاkinetic theory of gasesواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که خواص گازها را با به کار بردن قوانین احتمال و دینامیک ذره برای یک سامانه به دست میدهد؛ در این سامانه، گاز شامل ذرات دارای حرکت کاتورهای وابسته به