بغرالغتنامه دهخدابغرا. [ ب ُ ] (اِخ ) بغراخان نام پادشاهی بوده است از خوارزم . (برهان ). شهاب الدوله هارون بغراخان بن سلیمان از ایلک خانیه ٔ ترکستان (متوفی بین 383 و 384هَ . ق .
بغرالغتنامه دهخدابغرا. [ ب َ ](اِ) خوک نر باشد و بعربی خنزیر گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (از ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). خوک نر و آنرا گراز نیز خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا)
بغرالغتنامه دهخدابغرا. [ ب ُ ] (اِ) کلنگی را گویند که در وقت پرواز پیشاپیش همه ٔ کلنگها رود. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم ) (سروری ). کلنگ پ
بغراجلغتنامه دهخدابغراج . [ ] (اِخ ) بگفته ٔ قزوینی ، نام قومی است از اقوام ترک که حضرت علی را خدا میدانند، و حکمرانان متسلسل از زیدبن علی دارند و به یک مصحف که در ظهرش مراثی دائ
بغراجقلغتنامه دهخدابغراجق . [ ب ُ ج ُ ] (اِخ ) بغراجوگ ، عم سلطان محمود غزنوی است که از جانب وی حکومت هرات و فوشنج داشت و در جنگی که میان او و طاهر پسر خلف روی داد بر دست طاهر کشت