بصل النخاعلغتنامه دهخدابصل النخاع . [ ب َ ص َ لُن ْ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) بالای نخاع که اندکی پهن است ومغز سر را به نخاع متصل میکند. رجوع به نخاع شود.
بصل النخاعفرهنگ انتشارات معین(بَ صَ لُ نْ نُ) [ ع . ] (اِمر.) قسمتی از محور مغزی نخاعی که نخاع شوکی را در قسمت بالا ختم می کند. این قسمت کمی قطرش بیشتر از سایر قسمت های نخاع شوکی است ، پیاز
بصل النخاعفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهقسمت مخروطیشکل و بالایی نخاع که در کنترل برخی اعمال غیر ارادی مانندِ ضربان قلب نقش دارد؛ پیاز مغز.
بصللغتنامه دهخدابصل . [ ب َ ص َ ] (ع اِ) پیاز. بصلة یکی ، و منه المثل : هو اکسی من البصل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه جرجانی ص 26) (غیاث ) (آنندراج ) (مؤید ال