برخطرلغتنامه دهخدابرخطر. [ ب َ خ َ طَ ] (ص مرکب ) باخطر. خطرمند : همگان برخطرند آنکه مقیمند وگرره نیابند سوی باخطران بیخطرند.ناصرخسرو.
پردازش برخطon-line processingواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از پردازش که در آن خط ارتباطی بین کاربر و سامانه وصل باشد
مربی برخطonline trainerواژههای مصوب فرهنگستانکسی که ازطریق یکی از رسانههای شبکهای بهصورت برخط آموزش میدهد
ایستگاه برخطonline-stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که در آن واحدهای حملونقل درونشهری یا ریلی در خط عبور اصلی توقف میکنند