بربستلغتنامه دهخدابربست . [ ب َ ب َ ] (اِ) راه و روش . (انجمن آرا). طرز و روش و قاعده و قانون . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دستور. (غیاث اللغات ). نظم و شیوه . (انجمن آرا).
بربست نامهلغتنامه دهخدابربست نامه . [ ب َ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نظامنامه . (ناظم الاطباء). رجوع به بربست شود.
بربستگانلغتنامه دهخدابربستگان . [ ب َ ب َ ] (اِ) ج ِ بربست . قاعده ها و قانون ها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). قواعد و قوانین ورسوم و روش ها. (ناظم الاطباء). رجوع به بربست شود.
بربست کردنلغتنامه دهخدابربست کردن . [ ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محصور کردن .دیواربست کردن . چینه کشیدن : باغ ویران شده بود که در وی کشاورزی کردندی و خاقان ترک فرمود تاآن همه را بربس
بربستگی لایهنگاشتیstratigraphic relationshipواژههای مصوب فرهنگستاننحوۀ قرار گرفتن یک بافت در مقایسه با بافت دیگر براساس توالی لایهنگاشتی آنها