بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب َ ق َ ] (ع اِ) ج ِ بَقَرَة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی مطلق گاو خواه نرخواه ماده بخلاف ثور که گاو نر را گویند. (آنندراج ) (از غیاث ). گاو، نام
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب َ ق َ / ب َ ] (ع مص ) فرومانده شدن کسی از دیدن دور. (ناظم الاطباء). فرومانده بینایی شدن از دیدار دور. || مانده گردن . (منتهی الارب ). مانده شدن . (آنند
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب ُ ق َ ] (ع اِ) بلا. || دروغ صریح ، یقال : جأنا بالصقر و البقر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب ُ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ بَقَرَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به بقرة شود.
بقرةلغتنامه دهخدابقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ٔ دویم از قرآن کریم و آن دویست و هشتاد و شش آیت است ، پس از فاتحه و پیش از آل عمران .
بقرآبادلغتنامه دهخدابقرآباد. [ ب َ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 448 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوب . شغل ا
بقرآبادلغتنامه دهخدابقرآباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد و چهارهزارگزی مشهد واقع است و 139 تن سکنه دارد. آب آن از قنات . محصول آنجا غلات