نقطۀ انجمادfreezing pointواژههای مصوب فرهنگستاندمایی که در آن مایع به جامد یا جامد به مایع تبدیل میشود
نزول نقطۀ انجمادfreezing point depressionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش نقطۀ انجماد محلول در مقایسه با نقطۀ انجماد حلاّل خالص در نتیجۀ تأثیر تعداد ذرات مادۀ حلشده
freezingدیکشنری انگلیسی به فارسیانجماد، ثابت کردن، منجمد شدن، یخ بستن، فلج کردن، سرمازدن، برجای خشک شدن، بی اندازه سرد کردن، غیر قابل حرکت ساختن، سرمازده کردن
افشانۀ یخزنfreezing sprayواژههای مصوب فرهنگستانآب دریا که به درون هوای کمتر از صفر درجۀ سلسیوس پاشیده میشود