بقشلغتنامه دهخدابقش . [ ب َ ] (ع اِ) بقس . شمشاد باشد. (از درختان جنگلی ایران ثابتی چ 1326 هَ . ش . دانشگاه طهران ص 166). نام درختی که بفارسی خوش سای نامند. (ناظم الاطباء) (منت
بقشلامیلغتنامه دهخدابقشلامی . [ ب َ ش َ ] (ص نسبی ) این نسبت را به ابوالحسن علی بن احمدبن حسن بن عبدالباقی موحد بقشلامی داده اند. (سمعانی ) (اللباب ).
بقشهلغتنامه دهخدابقشه . [ ب َ ش َ ] (معرب ، اِ) سکه ای است متداول در میان مردم یمن و به نصف و ربع و ثمن بقشه تقسیم می شودو هر ده بقشه مساوی ربع ریال نمساوی (اتریشی ) یا امامی اس