مبارزه کرد، جنگیدن، مبارزه کردن، جنگ کردن، نزاع کردن، نبرد کردن
سخت مبارزه کرد، سر سخت
صبر کن، علامت تعجب
چاقو
فغث . [ ف َ ] (ع مص ) اندک دادن . (تاج المصادر بیهقی ).
فاغی . (ص نسبی ) منسوب به فاغ که از قرای سمرقند است . (سمعانی ).
مبارزه
فهمیدن
دوست داشتنی
همکاری کرد
جنگ افزار
فداکاری، از میدان در کردن، پیروز شدن