بدرگویش اصفهانی تکیه ای: bederen طاری: ârgür طامه ای: bodernan طرقی: behvar / bederne کشه ای: behva /bederne نطنزی: der bede
بدرلغتنامه دهخدابدر. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آقا. سرور. (از ذیل اقرب الموارد). || غلام تمام در جوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
بدرلغتنامه دهخدابدر. [ ب َ ] (اِخ ) غزوه ٔ معروف رسول اکرم با کفار، و اصلاً نام چاهی است میان مکه و مدینه . در جنوب غربی مدینه ، در فاصله ٔ 28 فرسنگی آن و در پایین وادی الصفراء
بدرلغتنامه دهخدابدر. [ ب َ ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن غلام . (آنندراج ): بدر الغلام بدراً؛ کامل و تمام گردید.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام و کامل شدن همچون ماه تمام . (
چبدرلغتنامه دهخداچبدر. [ چ َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد که در 28هزارگزی جنوب خاور اشترینان ، کنار راه مالرو خشک دره واقع شده . کوهستانی و
چوبدرلغتنامه دهخداچوبدر. [ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 6 هزارگزی ضیأآباد و 18 هزارگزی راه شوسه در جلگه قرار گرفته . معتدل است و 192 تن س
مهاجم تامآگاه از حافظه غیرفرّارfull non-volatile memory attackerواژههای مصوب فرهنگستانحملهوری که قادر به استخراج تمام اطلاعات سرّی ذخیرهشده در حافظة غیرفرّار است اختـ . مهاجم تامآگاه FNVM attacker