flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن