flockedدیکشنری انگلیسی به فارسیflocked، گرد امدن، جمع شدن، ازدحام کردن، جمع کردن، بصورت گله ورمه در امدن
فرش کرکپوشflocked carpetواژههای مصوب فرهنگستانفرشی که با چسباندن الیاف خرد کرک بر پشت پارچۀ چسبناک، با استفاده از فرایند کرکپوشانی ایستابرقی، تولید میشود
فرش کرکپوشflocked carpetواژههای مصوب فرهنگستانفرشی که با چسباندن الیاف خرد کرک بر پشت پارچۀ چسبناک، با استفاده از فرایند کرکپوشانی ایستابرقی، تولید میشود