fillدیکشنری انگلیسی به فارسیپر کن، پر کردن، پر شدن، انباشتن، سیر کردن، بار کردن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن، باد کردن
آکندfillواژههای مصوب فرهنگستاننهشتهای که در پدیداری چون حفره یا گودال بهطور طبیعی یا به دست انسان انباشته شده است