بهامینلغتنامه دهخدابهامین . [ ب َ ] (هزوارش ، اِ) فصل بهار را گویند. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). هزوارش «بهامین » ، پهلوی «وهار» (بهار). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
بهارینیلغتنامه دهخدابهارینی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بهارین ، و بهارین دهی است به مرو و از اینجاست رقادبن ابراهیم بهارینی . (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
بامینلغتنامه دهخدابامین . (اِخ ) نام قصبه ایست از اعمال هرات بر ناحیه ٔ بادغیس . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظاهراً همان بامئین است و البته غیر از بامی و بامیان معروف
بامینفرهنگ نامها(تلفظ: bāmin) (اوستایی) صورت دیگری از بامی، لقب شهر بلخ و نام جایی در هرات افغانستان. ← بامی .