باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) (... واعظ) حاجی ملا باقر واعظ از مشاهیر فضلا و وعاظ دوره ٔ ناصرالدین شاه و مؤلف کتاب نفیس «جنةالنعیم فی احوال السید عبدالعظیم » در شرح حال
باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) شیرازی . از شعرای پارسی گوی که در جراحی و کحالی نیز مهارتی داشته است . از اوست :یار ما را از تمنا سیر نتوانست کردآفتاب این ذره را تسخیر نتو
باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) (ملک ...) نام برادر ملک حسین از امرای کرت . میرخواند آرد: بعد از معاودت امیر قزغن ، کار ملک حسین روی به تراجع نهاد... و امراء غور بر او است
باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) اصفهانی . از شعرای پارسی گوی ، که در اصفهان پرورش یافت و از شعرای دربار شاه سلیمان صفوی بود و در اواسط قرن دهم هَ . ق . درگذشت . از اوست :ا
باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) امام محمد. لقب امام [ پنجم ] ابی عبداﷲ و ابی جعفر محمدبن امام علی زین العابدین بن امام حسین بن علی بن ابی طالب باشد. وی بسال 57 هَ. ق . در
باقرآباد سرجاملغتنامه دهخداباقرآباد سرجام .[ ق ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 39 هزارگزی شمال باختری فریمان در جلگه واقع است . ناحیه ای است دارای
باقرآباد ساملهلغتنامه دهخداباقرآباد سامله . [ ق ِ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 22 هزارگزی شمال خاوری دیزگران و 2 هزارگزی سامله واقع است . ن
باقرآباد کبوترخانلغتنامه دهخداباقرآباد کبوترخان . [ ق ِ دِ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان که در 37 هزارگزی جنوب خاوری رفسنجان بر کنار راه شوسه ٔ کرمان به رفسن