باهرلغتنامه دهخداباهر. [ هَِ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب . او برادر پدری و مادری حضرت باقر (ع ) است واز کثرت جمال لقب باهر داشته و متصدی صدقات حضرت رسالت و ح
باهرلغتنامه دهخداباهر. [ هَِ ] (ع اِ) رگی است در پوست سر تا یافوخ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (ص ) اسم فاعل و نعت از بَهر. واضح . مبین . بین . روشن . (آنند
باهرةلغتنامه دهخداباهرة. [ هَِ رَ ] (ع ص ) تأنیث باهر. روشن . تابناک . و رجوع به باهر شود.- کمالات باهرة ؛ کمالات عالیه . (ناظم الاطباء).
باهراتلغتنامه دهخداباهرات . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باهرة. رجوع به باهرة شود. || کشتی ها بدان جهت که آب را شق کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
باهریلغتنامه دهخداباهری .[ هَِ ] (اِخ ) بگفته ٔ حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام سفیری است که از جانب خلفای فاطمی به دربار سلطان محمود آمد تا تبلیغ مذهب باطنی کند. او گوید: از مصر