بالتماملغتنامه دهخدابالتمام . [ بِت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + تمام ). همگی . جملگی . (ناظم الاطباء). تمامی . و رجوع به تمام شود.
الاکرام بالاتماملغتنامه دهخداالاکرام بالاتمام . [ اَ اِ م ُ بِل ْ اِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) نیکوئی کردن بکامل کردن آنست . این جمله را هنگامی گویندکه کسی نیکی از دیگری دیده و انتظار بیشتری دارد