بابلی خوردنلغتنامه دهخدابابلی خوردن . [ ب ِ خوَرْ / خُرْدَ ] (مص مرکب ) بسحر بابلی فریفته شدن : خلق از آن سحر بابلی کردن دل نهاده ببابلی خوردن .نظامی .
بابلی دادنلغتنامه دهخدابابلی دادن . [ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) تخفیفی است از باولی دادن . رجوع به باولی دادن شود.
بابالیلغتنامه دهخدابابالی . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و از خاوربه دهستان ورکو، از جنوب به دهستان مال اسد، از باختر به رودخا