بابیزنلغتنامه دهخدابابیزن . [ زَ ] (اِ) بمعنی بابیزان است که ضامن و کفیل باشد. (برهان ) (شعوری ) (مجمعالفرس ). بابزن و سیخ کباب . (ناظم الاطباء). رجوع به بابیزان شود.
جبابینلغتنامه دهخداجبابین . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) از قرای ِ دجیل از توابع بغداد است . (مراصدالاطلاع ) (از معجم البلدان ).
جبابینیلغتنامه دهخداجبابینی . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) احمدبن ابی غالب بن سمجون الابرودی مکنی به ابوالعباس المقری و معروف به جبابینی است . قرآن را نزد شیخ ابی محمد عبداﷲبن علی سبط شیخ اب