بازغلغتنامه دهخدابازغ . [ زِ ] (ع ص ) طلوع کننده . (آنندراج ). طالعشونده . روشن . (غیاث اللغات ). درخشان . تابان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تابنده . برآینده . ج ، بَوازِغ
بازغهلغتنامه دهخدابازغه . [ زِ غ َ ] (اِخ ) نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبه ٔ معرفت رسید. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
نشانگان بازغذادهیrefeeding syndromeواژههای مصوب فرهنگستاننشانگانی شامل افزایش میزان برخی مواد کانی در خون براثر ورود ناگهانی مواد مغذی به آن، عموماً پس از یک دوره محرومیت غذایی، که ممکن است به مرگ فرد منجر شود