بازللغتنامه دهخدابازل . [ زِ ] (ع اِ) شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ). دندان نیش شتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتر دندان نیش برآورده . و این در سال نهم باشد و
بازلهلغتنامه دهخدابازله . [ زَ ل َ / ل ِ ] (اِ) رفتار شتاب . || نزاع و معارضه با هم . || پوست درخت . (ناظم الاطباء).
بازلهلغتنامه دهخدابازله . [ زِ ل َ ] (ع اِ) زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتار سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شی