بلفختنلغتنامه دهخدابلفختن . [ ب َ ف َ ت َ ] (مص ) (از: ب + الفختن ) جمع کردن و اندوختن . (از برهان ) (آنندراج ). رجوع به الفختن شود.
بیلفختنلغتنامه دهخدابیلفختن . [ ی َ ف َ ت َ ] (مص ) الفختن . (یادداشت مؤلف ). الفغدن . الفنجیدن . فراهم آوردن . جمع کردن . اندوختن . گرد کردن . (ناظم الاطباء) : با خردومند بی وفا