بلیسلغتنامه دهخدابلیس . [ ب ِ ] (اِخ )مخفف ابلیس . شیطان . رجوع به ابلیس شود : مهمان بلیس است خلق و حجت بیچاره به یمگان از آن نهانست . ناصرخسرو.بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش نشس
بلیسالغتنامه دهخدابلیسا. [ ] (اِ) به لغت دیلمی بلبوس است . (فهرست مخزن الادویه ). بصل الزیر. بصل الذیب . رجوع به بلبوس شود.
بلیسانهلغتنامه دهخدابلیسانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) بلیس مانند. ابلیس مانند. ابلیسانه : آن امیر از حال بنده بی خبرکه نبودش جز بلیسانه نظر.مولوی .
پوبلیوس کرنلیوسلغتنامه دهخداپوبلیوس کرنلیوس . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) پوبلیوس کرنلیوس سیپی آفریکانوس . یکی از افراد خانواده ٔ سیپیو. مولد او 235 ق . م . و وفات در 183 ق . م . سردار رومی . او در