fasciaeدیکشنری انگلیسی به فارسیfasciae، حلقه، نوار، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، بند، هزاره برجسته، گچبری سر ستون، خط
پیوندینۀ نیامیfascia graftواژههای مصوب فرهنگستانپیوندینۀ استخوانی که از استخوان نیامی سرینی گرفته میشود
fasciaدیکشنری انگلیسی به فارسیفاشیا، حلقه، نوار، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، بند، هزاره برجسته، گچبری سر ستون، خط
صفحۀ نشانگرinstrument panel, fascia, instrument boardواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نشانگرها بر روی پیشخوان/ داشبورد که میزان سرعت و درجۀ حرارت و میزان بنزین و روغن و مانند آن را نشان میدهد