farmدیکشنری انگلیسی به فارسیمزرعه، کشتزار، زمین مزروعی، پرورشگاه حیوانات اهلی، فرم، کاشتن زراعت کردن در
farmsteadدیکشنری انگلیسی به فارسیfarmstead، مزرعه و حوالی ان، ابنیه و ساختمانهای مجاورمزرعه، مزرعه وابنیه ان، علاقجات رعیتی
farmsteadدیکشنری انگلیسی به فارسیfarmstead، مزرعه و حوالی ان، ابنیه و ساختمانهای مجاورمزرعه، مزرعه وابنیه ان، علاقجات رعیتی