188 مدخل
اعمال، بکار بردن، اعمال کردن، اجرا کردن، نشان دادن
بی عیب و نقص
کاربردی
اعمال شده، بکار بردن، اعمال کردن، اجرا کردن، نشان دادن
اعمال، تقلا، اعمال زور، ثقل
exert
exert, slave, strive
exertion
dispense, execute, exert, obey, exercise