پیشامدهای مستقلindependent eventsواژههای مصوب فرهنگستانپیشامدهایی که رخ دادن یا رخ ندادن هر شمار از آنها بر احتمال رخداد بقیة آنها تأثیر نگذارد
پیشامدهای وابستهdependent eventsواژههای مصوب فرهنگستانپیشامدهایی که رخ دادن یا رخ ندادن هر شمار از آنها بر احتمال رخداد بقیة آنها تأثیر بگذارد
پیشامدهای دوبهدومستقلpairwise independent eventsواژههای مصوب فرهنگستانچند پیشامد که هر دو تا از آنها نسبت به هم مستقل هستند
preventsدیکشنری انگلیسی به فارسیجلوگیری می کند، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، باز داشتن، پیش گیری کردن، جلو گیری کردن
پیشامدهای دوبهدومستقلpairwise independent eventsواژههای مصوب فرهنگستانچند پیشامد که هر دو تا از آنها نسبت به هم مستقل هستند
پیشامدهای مستقلindependent eventsواژههای مصوب فرهنگستانپیشامدهایی که رخ دادن یا رخ ندادن هر شمار از آنها بر احتمال رخداد بقیة آنها تأثیر نگذارد