تجزیۀ عنصریelemental analysisواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تعیین جرم نسبی عناصر تشکیلدهندۀ یک ترکیب
رژیم آسانگوارelemental dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی متعادل و بدون باقیمانده و دارای کلیۀ آمینواسیدهای ضروری و غیرضروری ترکیبشده با قندهای ساده و املاح و ویتامینها و برقکافها
فرمول آسانگوارelemental formulaواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی رژیمی که بر پایۀ سهولت گوارش تنظیم میشود
بنیادیدیکشنری فارسی به انگلیسیbasic, earthshaking, elemental, elementary, essential, fundamental, institutional, integral, intimate, master, organic, pirmary, prime, primitive, principal, pr