electدیکشنری انگلیسی به فارسیبرگزیدن، منتخب، انتخاب کردن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن، ممتاز، برگزیده منتخب، خاص، خاصگی
هلک و هلکلغتنامه دهخداهلک و هلک . [ هَِ ل ِک ْ ک ُ هَِ ل ِک ک / ل ِ ] (ق مرکب ) در تداول کنایه از کندی و سستی در کار است ، یا کنایه از راه رفتن به سنگینی و کندی ، چنانکه گویند: هلک و هلک آمد.
مارپیچـ حلقهـ مارپیچhelix-loop-helix, HLHواژههای مصوب فرهنگستانپلیپپتیدهایی سهبخشی که در آنها دو مارپیچ با یک حلقه به هم متصلاند
electroencephalographدیکشنری انگلیسی به فارسیالکتروانسفالوگرافی، دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
electroencephalographدیکشنری انگلیسی به فارسیالکتروانسفالوگرافی، دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
selectدیکشنری انگلیسی به فارسیانتخاب کنید، انتخاب کردن، برگزیدن، گزیدن، جدا کردن، برگزیده، سره، ممتاز منتخب، خاص