ثیابلغتنامه دهخداثیاب . (ع اِ) ج ِ ثوب . جامه ها : اینکه توبینی نه همه مردمندبلکه ذئابند بزیر ثیاب . ناصرخسرو.در ثیاب ربوده از درویش کی بدست آیدت بهشت و ثواب . ناصرخسرو.|| تَعلق
ثیابیلغتنامه دهخداثیابی . [ بی ی ] (اِخ ) محمودبن عمر. محدث است و از آن رو وی را ثیابی گویند که جامه دار حمام بود.
ثیابیلغتنامه دهخداثیابی . [ بی ی ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی در مائه ٔ دهم هجری . او امی بود و شغل خیاطت میورزید و از آنرو تخلص ثیابی گرفت . (قاموس الاعلام ).