یرغالغتنامه دهخدایرغا. [ ی ُ ] (ترکی ، ص ) راهوار و تیزرو. (غیاث ) (آنندراج ). یرغه : سکسکانید از دمم یرغا شویدتا یواش و مرکب سلطان بوید. مولوی .و رجوع به یرغه شود. || (اِ) نوعی
سویرغالغتنامه دهخداسویرغا. [ ی َ ] (اِ) غم و اندوه . || رنج و سختی . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 100).
سویرغاللغتنامه دهخداسویرغال . [ ی َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) خلعت و بخشش پادشاهی . سیورغال . تیول . بخشیدن پادشاه قطعه ٔ زمین یا ده یا قصبه ای بکسی که بتصرف ابدی وی باشد. (ناظم الاطبا