بیحسدردیanesthesia dolorosaواژههای مصوب فرهنگستاندرد خودبهخود و شدیدی که در یک قسمت بیحس بدن ایجاد میشود
پوستدرد چربیزادadiposis dolorosa, adiposalgia, Dercum's diseaseواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نارسایی که در آن بافتهای ذخیرۀ چربی نزدیک به پوست بهعلت فشاری که به اعصاب مجاور میآورند، تحریکپذیر و دردناک میشوند
حفرهخشکیdry socket, alveolitis sicca dolorosaواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که گاهی پس از کشیدن دندان پیش میآید و در آن به علت تشکیل نشدن لختۀ خون، آرَک دندان ظاهری خشک پیدا میکند و بهشدت دردناک میشود متـ . آ
اندوهگیندیکشنری فارسی به انگلیسیdejected, despondent, disconsolate, dolorous, grief-stricken, melancholic, melancholy, mournful, sad, sick, sorrowful, wistful, woeful