dividingدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسيم كردن، تقسیم کردن، جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، مجزا کردن، سوا کردن، طبقه بندی کردن
مزیتدیکشنری فارسی به انگلیسیadvantage, beauty, benefit, credit side, dividend, excellence, odds, plus, privilege, virtue
پاداشدیکشنری فارسی به انگلیسیbonus, commendation, consideration, dividend, gratuity, justice, quittance, recompense, remuneration, requital, return, reward, wage
بهرۀ صلحpeace dividendواژههای مصوب فرهنگستانسودی که تصور میشد پس از پایان جنگ سرد براثر کاهش هزینههای مسابقۀ تسلیحاتی عاید جامعۀ جهانی شود